کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدنیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدنیت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] badniyyat بداندیش؛ بدخواه.
-
جستوجو در متن
-
بداندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) bad[']andiš کسی که اندیشۀ بد دربارۀ دیگری داشته باشد؛ بدخواه؛ بددل؛ بدنیت.
-
بدکام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بدکامه› [قدیمی] badkām ۱. بدخواه؛ بدنیت؛ بداندیش.۲. بدطینت.
-
دژآهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] dož[']āhang ۱. بدآهنگ؛ بداندیش؛ بدنیت؛ بدخواه.۲. بدکردار.۳. بدخو؛ تندخو: ◻︎ ز بس کینهجوی و دژآهنگ بود / فراخای گیتی براو تنگ بود (عنصری: ۳۵۴).