کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قوی بنیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qavibonye دارای بدنی سالم و نیرومند.
-
گل بدن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] golbadan آنکه بدنی لطیف و زیبا مانند گل دارد.
-
سمن بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] samanbar کسی که بدنی لطیف، سفید، و خوشبو دارد.
-
مورچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) murče حشرهای کوچک با بدنی سه قسمتی که بهصورت اجتماعی زندگی میکند.
-
کوسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kuse نوعی ماهی بزرگ با دندانهای تیز، آروارههای قوی، و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل میکند؛ کوسهماهی.
-
مرال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) ma(e)rāl نوعی گوزن ایرانی با جثهای نسبتاً درشت و بدنی خالدار که یک سال پس از تولد خالها ناپدید میشود.
-
جسمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جسم) [عربی. فارسی] jesmi ١. [مقابلِ روحی] بدنی.٢. [قدیمی، مجاز] کسی که بیشتر به امور جسمانی توجه دارد و از معنا و حقیقت غافل است.
-
هیدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hydre] ‹ئیدر› hidr جانوری از نوع پلیپ، ساکن آبهای شیرین با بدنی استوانهایشکل و باریک و دارای چندین شاخک در یک طرف خود.
-
فک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: phoque] ‹فوک› (زیستشناسی) fok پستانداری دریایی، شبیه سگ، با بدنی کشیده، پاهای کوتاه و پردهدار، شبیه باله که بیشتر در دریاهای قطبی ساکن است و از جانوران دریایی تغذیه میکند؛ سگ دریایی.
-
فیزیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: physique] fizik ۱. دانشی که به بررسی خواص ماده و انرژی میپردازد و حوزههایی چون نور، گرما، برق، مکانیک، کوانتوم، و مانند آنها را شامل میشود.۲. وزن ظاهری و ابعاد بدنی یک شخص.
-
شمپانزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chimpanzé] ‹شامپانزه› (زیستشناسی) šāmpnāze نوعی میمون شبیه انسان، با بدنی پوشیده از موهای دراز، جمجمۀ کوچک، پیشانی عقبرفته، آروارههای بزرگ و قوی و دستهای دراز که باهوشترین وتربیتپذیرترین نوع میمون است.
-
نرمش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) narmeš ۱. [مجاز] مدارا؛ سازش.۲. (اسم، اسم مصدر) (ورزش) حرکات بدنی برای آمادهسازی و تقویت عضلات که غالباً بدون استفاده از وسایل خاصی انجام میشود.
-
اردک پوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] (زیستشناسی) 'ordakpuz حیوانی شناگر، تخمگذار، پستاندار، و بومی استرالیا با بدنی پوشیده از مو و منقاری شبیه اردک که نوزادش پس از بیرون آمدن از تخم از پستان مادر شیر میخورد؛ ارنیترنک.
-
گوریل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gorille] (زیستشناسی) guril میمونِ انساننما، با قد بلند، وزن زیاد، دندانهای نیش دراز، بدنی پوشیده از موهای بلند، بدون دُم، علفخوار، و بسیار قدرتمند و ورزیده که در جنگلهای آفریقا یافت میشود.
-
جوجه تیغی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) jujetiqi جانوری کوچک، پستاندار، و حشرهخوار با پوزۀ دراز، دستوپای کوتاه، دندانهای تیز، و بدنی پوشیده از تیغهای نوکتیز که هنگام احساس خطر خود را گلوله میکند و در میان تیغهایش پنهان میشود. غالباً شبها بیرون میآید و حشرات را ...