کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدعاقبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدعاقبت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bad[']āqebat بدفرجام؛ کسی که نتیجۀ کار یا پایان زندگانیش خوب نباشد.
-
جستوجو در متن
-
بدانجام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bad[']anjām آنچه پایانش بد باشد؛ بدعاقبت؛ بدفرجام.
-
بدفرجام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badfarjām کسی که عاقبتبهخیر نباشد؛ بدعاقبت؛ بدانجام.
-
بی فرجام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bifarjām ۱. نافرجام؛ بیعاقبت؛ بدعاقبت؛ آنکه یا آنچه عاقبتش خوب نباشد.۲. بیهوده؛ بیفایده.
-
لت انبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] lat[']ambān پرخور؛ شکمپرست: ◻︎ نه هربار خرما توان خورد و برد / لتانبان بدعاقبت خورد و مرد (سعدی۱: ۱۴۷ حاشیه).
-
نافرجام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāfarjām ۱. کسی که عاقبت کارش خوب نباشد؛ بدعاقبت: ◻︎ این دو چیزم بر گناه انگیختند / بخت نافرجام و عقل ناتمام (سعدی: ۱۴۷).۲. بیهوده؛ بیفایده.۳. شوم.