کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بدرَة، جمع: بِدَر و بُدُور] ‹بدر› [قدیمی، مجاز] badre کیسهای که در آن دههزار درهم میگذاشتند؛ کیسۀ زر؛ همیان؛ بدر.
-
جستوجو در متن
-
بدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بَدرَة] bedar = بدره
-
بدور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] bodur ۱. [جمعِ بَدرَة] = بدره۲. [جمعِ بدر] = بَدر
-
خرطال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹خرتال› xartāl پوست گاو انباشته از پول طلا یا نقره: ◻︎ دو بدره زر بگرفتم به فتح نارائن / به فتح رومیه صد بدره گیرم و خرطال (غضایری: شاعران بیدیوان: ۴۶۲).
-
کماسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kamāse کاسۀ گدایی: ◻︎ در دست کماسه و بدرهها / گردیده و جمع کرده زرها (طیان: شاعران بیدیوان: ۳۱۱).