کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدرقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدرقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بدرقَة] badraqe ۱. رهبر؛ راهنما.۲. (اسم مصدر) رهبری.۳. (اسم مصدر) مشایعت.۴. (طب قدیم) آب نیمگرم یا سوپ که پس از خوردن مسهل بهتدریج میخورند.
-
جستوجو در متن
-
مشایع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mošāye' ۱. کسی که از دنبال بیاید.۲. کسی که به بدرقۀ مسافر برود؛ بدرقهکننده.
-
مشایعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشایَعة] mošāye'at ۱. پیروی کردن؛ در پی کسی رفتن.۲. بدرقه کردن؛ مسافتی دنبال مسافر یا مهمان رفتن.
-
تشییع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašyi' ۱. در مراسم دفن مرده شرکت کردن و دنبال جنازه رفتن.۲. [قدیمی] بدرقه رفتن؛ به قصد وداع دنبال کسی رفتن.