کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدرفتاری کردن نسبت به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عاق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عاقّ] 'āq[q] ویژگی کسی که نسبت به پدر یا مادر خود نافرمانی و بدرفتاری میکند و آنان را میرنجاند.〈 عاق والدین: کسی که پدر و مادر به دلیل سرپیچی از آنها او را نفرین کرده باشند.〈 عاق کردن: (مصدر متعدی) فرزند را بهسبب نافرما...
-
اسناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esnād ۱. نسبت دادن؛ منسوب کردن.۲. منسوب کردن حدیث به کسی.۳. (ادبی) در دستور زبان، نسبت دادن گزاره به نهاد.
-
تعییب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'yib معیوب کردن؛ عیبدار کردن چیزی؛ به عیب نسبت دادن.
-
ملاطفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملاطَفة] molātefat نیکویی و نرمی کردن؛ نسبت به کسی لطف و مهربانی کردن.
-
تنحل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanahhol ۱. خود را به مذهبی منتسب کردن.۲. شعر دیگری را به خود نسبت دادن.
-
چسباندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹چسپانیدن، چسفانیدن، چسبانیدن› časbāndan ۱. وصل کردن و پیوند کردن دو چیز بهوسیلۀ مادهای چسبناک.۲. نسبت دادن اتهامی به کسی.۳. خود را به کسی علاقمند یا وابسته نشان دادن.
-
تزهید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ ترغیب] [قدیمی] tazhid کسی را نسبت به چیزی بیمیل و ناخواه کردن.
-
تصاعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasā'od ۱. صعود کردن؛ بالا رفتن؛ بالا برآمدن.۲. بالا رفتن چیزی به نسبت و درجۀ معینی.
-
اشادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اشادة] [قدیمی] 'ešādat ۱. برافراشتن چیزی.۲. بلند کردن بنا.۳. بلند گردانیدن قدر و منزلت کسی.۴. آشکار کردن چیزی.۵. نسبت دادن سخنی به کسی.
-
شین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَین] [قدیمی] šeyn ۱. عیب کردن؛ کسی را عیب کردن و به زشتی نسبت دادن.۲. (اسم) [مقابلِ زین] عیب؛ زشتی؛ بدی.
-
واخواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (حقوق) vāxāhi اعتراض نسبت به حکمی که در مورد فرد غایب در دادرسی صادر شده؛ اعتراض نسبت به حکم غیابی.
-
انتحال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entehāl ۱. (ادبی) سخن یا شعر کسی را به خود نسبت دادن.۲. [قدیمی] به خود بستن؛ به خود نسبت دادن.۳. [قدیمی] خود را به مذهبی بستن.
-
داماد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dāmāt] dāmād ۱. مردی که تازه زن گرفته و عروسی کرده: ◻︎ مجو درستی عهد از جهان سستنهاد / که این عجوزه عروس هزار داماد است (حافظ: ۹۰).۲. نسبت شوهر دختر هر مرد یا زنی نسبت به آن مرد یا زن.۳. شوهر خواهر.〈 داماد شدن: (مصدر لازم) زن گرف...
-
انتساب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entesāb ۱. نسبت داشتن.۲. خود را به کسی نسبت دادن.۳. پیوستگی؛ خویشی.
-
سرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ سر] sarak ۱. سر کوچک.۲. فزونی و بالا بودن وزن یا ارزش چیزی نسبت به چیز دیگر.۳. سربار؛ اضافهبار.〈 سرک داشتن: (مصدر لازم) سر داشتن و فزونی داشتن چیزی نسبت به چیز دیگر در وزن یا ارزش.〈 سرک کشیدن: (مصدر لازم)۱. به جایی سر زدن و سر...