کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدخو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدخو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بدخوی› badxu ۱. بدخلق؛ تندخو.۲. بیادب؛ بدخیم.
-
جستوجو در متن
-
آتش خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آتشخوی› 'ātašxu تندخو؛ بدخو.
-
بدمنش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] badmaneš بدخو؛ بدسرشت.
-
بدادا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bad[']adā بداخلاق؛ بدخو.
-
بدقلق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. ترکی] [عامیانه] badqeleq بدخو؛ بدادا.
-
کج خلق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] kajxolq بدخلق؛ بدخو.
-
گران خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گرانخوی› [قدیمی، مجاز] gerānxu بدخو؛ ناسازگار.
-
گوشت تلخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] gušttalx بدخو؛ بدخلق.
-
تندمزاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] tondme(a)zāj تندخو؛ بدخو.
-
زشت خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹زشتخوی› zeštxu بدخو؛ بدخلق.
-
شرس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šaras بدخو؛ بدخلق.
-
تیزتاو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tiztāv تندخو؛ بدخو.
-
تنگ خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹تنگخوی› [قدیمی، مجاز] tangxu بدخو؛ بدخلق.
-
بدساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] badsāz بدخلق؛ بدخو؛ ناسازگار.