کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدبین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدبین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مقابلِ خوشبین] [مجاز] badbin کسی که به هر امری و پیشامدی از روی بدگمانی نگاه کند.
-
جستوجو در متن
-
بدبینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ خوشبینی] [مجاز] badbini بدگمانی؛ بدبین بودن.
-
بدگمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badgo(a)mān بدبین؛ کسی که گمان بد ببرد؛ کسی که دربارۀ دیگری گمان بد بکند.
-
بدپسند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) badpasand ۱. مشکلپسند؛ کسی که چیزی را بهسختی میپسندد.۲. آنکه برای کسی بدی بخواهد: ◻︎ در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد / مجال طعن بدبین و بدپسند مباد (حافظ: ۲۲۰).