کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخيل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بخیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: بُخَلاء، مقابلِ سَخیّ] baxil خسیس؛ ممسک؛ لئیم؛ زفت؛ سیهکاسه.
-
جستوجو در متن
-
بخلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بخلاء، جمعِِ بَخیل] [قدیمی] boxalā = بخیل
-
شح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šah[h] بخیل.
-
ضنین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zanin بخیل؛ خسیس.
-
بخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ کَرَم] boxl بخیل بودن؛ زفتی؛ خست.
-
کنس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کنک› [عامیانه] kenes بخیل؛ خیسس؛ ممسک.
-
کوته نظر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹کوتاهنظر› [مجاز] kutahnazar تنگنظر؛ بخیل؛ ممسک.
-
چشم تنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] če(a)šmtang بخیل؛ حسود؛ نظرتنگ.
-
شح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شحّ] [قدیمی] šoh[h] ۱. بخیل شدن؛ بخل؛ زفتی.
-
لئیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: لئام] la'im ۱. بخیل.۲. ناکس؛ فرومایه.
-
شحیح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šahih ۱. بخیل.۲. حریص؛ آزمند.
-
تندرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹تندروی› [قدیمی، مجاز] tondru ۱. ترشرو؛ بداخم.۲. بخیل.
-
مناع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mannā' ۱. منعکننده؛ بسیاربازدارنده.۲. بخیل؛ ممسک.
-
ناجوانمرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nājavānmard ناکس؛ پستفطرت؛ خسیس؛ بخیل؛ فرومایه.