کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخشایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخشایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: apaxšāyišn] baxšāyeš درگذشتن از گناه کسی؛ عفو.
-
جستوجو در متن
-
علیه الرحمه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: عَلیهالرّحمَة] 'ale(a)yherrahme(a) بر او باد بخشایش.
-
العفو
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] 'al'afv هنگام طلب عفو و بخشایش میگویند.
-
عفو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'afv بخشودن؛ از گناه کسی درگذشتن؛ بخشایش.
-
بخشاینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) baxšāyande عفوکننده؛ رحمکننده؛ بخشایشگر.
-
آمرزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: āmurzišn] ‹آمرزیش› 'āmorzeš ۱. بخشایش.۲. بخشودن گناه بنده از جانب خداوند، بهویژه پس از مرگ.
-
غفران پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qofrānpanāh در پناه آمرزش و بخشایش الهی؛ عنوانی برای شخص مرده؛ مرحوم؛ مغفور.
-
رحم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رُحم] rahm ۱. بخشایش.۲. رقت قلب؛ نرمدلی؛ مهربانی.
-
رحمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رحمة] rahmat ۱. مهربانی؛ دلسوزی.۲. مهربانی و بخشایش مخصوص خدا.
-
استرحام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esterhām ۱. رحم خواستن؛ شفقت و بخشایش خواستن؛ مهربانی خواستن.۲. دلسوزی؛ شفقت.
-
گذشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) gozašt ۱. [مجاز] گذشتن؛ گذر کردن: ◻︎ هر که نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار (رودکی: ۵۳۲).۲. [مجاز] بخشش؛ بخشایش.۳. [مجاز] صرف نظر کردن از چیزی.〈 گذشت داشتن: (مصدر لازم) [مجاز] عفو و بخشایش داشتن.〈 گذشت کردن: (مصدر...