کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] boxāri دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای اتاق به کار میرود و در آن هیزم، زغال، گاز، یا نفت میسوزانند، یا با برق کار میکند.
-
بخاری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بخارا، شهری در ازبکستان) [قدیمی] boxāri = بخارایی
-
جستوجو در متن
-
آنتراسیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: anthracite] (زمینشناسی) 'ānt[e]rāsit نوعی زغالسنگ سیاه، براق، سبک با ۹۳ تا ۹۵ درصد کربن که بهترین مادۀ قابل احتراق در کوره و بخاری است.
-
باحور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سریانی] [قدیمی] bāhur ۱. سختی گرما در تابستان؛ گرمای سخت تموز.۲. بخاری که در هوای گرم از زمین بلند میشود.
-
دودکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) dudkeš لوله یا روزنی که دود از آن بالا میرود؛ تنوره: دودکش مطبخ، دودکش حمام، دودکش بخاری، دودکش کوره.
-
مه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (هواشناسی) meh بخاری که گاهی در هوای بارانی و مرطوب تولید میشود و فضا را تیره میکند؛ بخار آب پراکنده در هوای نزدیک زمین؛ میغ؛ نزم.
-
تجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تژر› [قدیمی] tajar کاخ یا خانۀ زمستانی که بخاری داشته باشد: ◻︎ میان این تجر و گنبد فلک فرق است / که هست این به ثبات آن ندارد آرامش (نزاری: لغتنامه: تجر).
-
یاکند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) [قدیمی] yākand = یاقوت: ◻︎ کجا تو باشی گردند بیخطر خوبان / جمست را چه خطر هر کجا بُوَد یاکند (شاکر بخاری: شاعران بیدیوان: ۴۶).
-
فاژیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] fāžidan خمیازه کشیدن؛ دهاندره کردن؛ فاژه کردن؛ فاژه کشیدن: ◻︎ شراب شب و نشئهٴ آن نیرزد / به فاژیدن بامداد خمارش (ابوالمثل بخاری: شاعران بیدیوان: ۶۷).
-
ید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: iode] (شیمی) yod عنصر غیرفلز از گروه هالوژنها، جامد، به رنگ خاکستری مایل به سیاه، با بخاری بنفش که در الکل حل میشود و در طب و صنعت به کار میرود.
-
انبسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سُغدی] ‹انبست› [قدیمی] 'ambaste غلیظ و بستهشده؛ بههمبسته؛ چیزی که بسته و سفت شده باشد، از ماست، شیر، خون، و امثال آنها: ◻︎ خون انبسته همیریزم بر زرین رخ / زآنکه خونابه نماندستم در چشم نبیز (شاکر بخاری: شاعران بیدیوان: ۴۷).
-
غرچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qarče از مردم غرچستان (= ناحیهای در خراسان قدیم): ◻︎ چغانی و چگلی و بلخی ردان / بخاری و از غرچگان موبدان (فردوسی: ۶/۵۳۶)، ◻︎ شه غرچگان بود بر سان شیر / کجا پشت پیل آوریدی به زیر (فردوسی۴/۱۸۱).
-
تاب خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tābxāne ۱. ‹تاوخانه، تاوانه› خانهای که در زمستان با بخاری گرم شود؛ گرمخانه؛ خانۀ زمستانی: ◻︎ در چنین فصل تابخانهٴ شاه / داشته طبع چار فصل نگاه (نظامی۴: ۶۱۱).۲. خانهای که دیوارهای آن آیینهکاری شده باشد؛ جامخانه.
-
چم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čim] [قدیمی] čam معنی؛ مفهوم: ◻︎ دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست / در شعر تو نه حکمت و نه لذت و نه چم (شهید بلخی: شاعران بیدیوان: ۳۳)، ◻︎ چه جویی آن ادبی کآن ادب ندارد نام / چه گویی آن سخنی کآن سخن ندارد چم (شاکر بخاری: شاعران بیدیوان...