کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آفرازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āfrāze شعلۀ آتش؛ زبانۀ آتش: ◻︎ خلیلوار بتان بشکند که نندیشد / ز آفرازهٴ نمرود منجنیقافراز (سوزنی: ۲۱۶).
-
فخن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] faxan درون و میان باغ: ◻︎ فخن باغ بین ز ابر و ز نم / گشته چون عارض بتان خرم (دقیقی: ۱۰۳).
-
غالیه زلف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] qāliyezolf آنکه زلف سیاه و خوشبو دارد: ◻︎ همچنین عید به شادی صد دیگر بگذار / با بتان چگل و غالیهزلفان طراز (فرخی: ۲۰۰).
-
پگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pegah = پگاه: ◻︎ پگهتر زآن بتان عشرتانگیز / میان دربست شاپور سحرخیز (نظامی۱۴: ۱۱۵)
-
نگرستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] negarestan = نگریستن: ◻︎ منگر اندر بتان که آخر کار / نگرستن گرستن آرد بار (سنائی: ۱۲۵).
-
آرا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آراستن) ‹آرای› 'ārā ۱. = آراستن۲. آراینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): انجمنآرا، بزمآرا، جهانآرا، خودآرا، رزمآرا، سخنآرا.۳. (اسم) [مخففِ آرایش] [قدیمی] زیب؛ زیور: ◻︎ میان گوهر و زیور سراپای / بتان را زشت کرده زیب و آرای (فخرالدیناسعد...
-
برز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] borz ۱. قد؛ قامت؛ بالا.۲. بلندی: ◻︎ ببودند یک هفته بر برز کوه / سرِ هفته گشتند یکسر ستوه (فردوسی۲: ۳/۱۴۵۳).۳. پشته.۴. کوه.۵. بزرگی؛ شکوه: ◻︎ فروکوفتند آن بتان را به گرز / نهشان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز (عنصری: ۳۵۶).۶. زیبایی.
-
چامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čāme ۱. شعر: ◻︎ چون آن چامه بشنید بهرام گور / بخورد آن گرانسنگ جام بلور (فردوسی: ۶/۴۸۲).۲. غزل.۳. سرود؛ نغمه: ◻︎ بتان چامه و چنگ برساختند / ز بیگانه ایوان بپرداختند (فردوسی: ۶/۵۲۱).