کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتابعیت کشوری در امدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ček اهل چک، کشوری در اروپا: شاعر چک.
-
ترانزیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: transit] terānzit ۱. (اقتصاد) عبور کالا از کشوری به کشور دیگر بدون پرداخت حق گمرک و مالیات.۲. عبور شخصی از کشوری با وسیلۀ نقلیه بدون توقف در آن.۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] ویژگی وسیلۀ نقلیهای که برای رسیدن به کشوری حق عبور کردن از ...
-
مقدونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مقدونیه، کشوری در بالکان) [عربی: مقدونیّ] maqduni از مردم مقدونیه.
-
حبشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حبشه، کشوری در شرق افریقا) [عربی: حبشیّ] habaši ۱. از مردم حبشه.۲. [قدیمی، مجاز] سیاهپوست.۳. [قدیمی، مجاز] سیاهرنگ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): حبشیچهره، حبشیزلف.
-
خودمختار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] (سیاسی) xodmoxtār ویژگی سرزمین، استان، یا کشوری که در اداره کردن بعضی از امور خود آزادی دارد و در پارهای از امور اقتصادی و سیاسی تابع یک کشور نیرومند است.
-
پرتغالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پرتغال، کشوری در جنوب غربی اروپا) porte(o,a)qāli ۱. از مردم پرتغال.۲. تهیهشده در پرتغال.۳. (اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای رومیایی (لاتین) که در پرتغال و برزیل بدان سخن میگویند.۴. = پرتگالی
-
روسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روس، کشوری در شمال آسیا و شرق اروپا) rusi ۱. مربوط به روسیه.۲. از مردم روسیه: دانشمندان روسی.۳. تهیهشده در روسیه: خودروهای روسی.۴. زبانی از شاخۀ زبانهای بالتوـ اسلاوی که در روسیه بدان تکلم میکنند.
-
اسرائیلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اسرائیل، کشوری در غرب آسیا) [مٲخوذ از عبری. فارسی] 'esrā'ili ۱. مربوط به اسرائیل: شهرکهای اسرائیلی.۲. از مردم اسرائیل: پزشک اسرائیلی.۳. تهیهشده در اسرائیل: تانکهای اسرائیلی.
-
مرزبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: marzipān] ‹مرزوان› marzbān ۱. نگهبان یا مٲمور مرز؛ سرحددار.۲. [قدیمی، مجاز] حاکم قسمتی از کشور: ◻︎ یکی روز مرد آرزومند نان / دگر روز بر کشوری مرزبان (فردوسی۲: ۱۵۰۴).۳. [قدیمی] در دورۀ ساسانیان، حاکم سرحدی.۴. [قدیمی، مجاز] نگهبان.
-
چینی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چین، کشوری در شرق آسیا) čini ۱. مربوط به چین.۲. از مردم چین.۳. تهیهشده در چین.۴. (اسم) ظرفهایی که از خاک مخصوصی موسوم به کائولن ساخته میشود. Δ چون این خاک ابتدا در چین بهدست آمده به این اسم نامیده شده.۵. (اسم) نوعی خاک ا...
-
جمهوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به جمهور) [عربی. فارسی] jomhuri ۱. نظام و حکومتی که بهجای پادشاه یک تن از طرف مردم برای مدت معینی به عنوان رئیسجمهور انتخاب میشود.۲. (اسم) [مجاز] کشوری که این نظام در آن حاکم است: جمهوری اسلامی ایران.۳. [قدیمی] شراب انگور که ...
-
شاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šāh] šāh ۱. کسی که بر کشوری پادشاهی میکند؛ پادشاه؛ سلطان؛ شهریار؛ صاحب تاجوتخت؛ تاجور.۲. بهترین (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شاهبیت.۳. مهمترین؛ اصلی؛ بزرگترین (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شاهراه، شاهپر، شاهتیر.۴. (ورزش) در شطرنج، مهمتری...
-
رومی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روم، کشوری باستانی و بزرگ به مرکزیت ایتالیای کنونی که بخش بزرگی از اروپا، افریقای شمالی، و خاور نزدیک را در بر میگرفت) rumi ۱. از مردم روم.۲. تهیهشده در روم.۳. (اسم) زبان و خط لاتین.۴. (صفت نسبی، منسوب به روم شرقی، و مخصوصاً آسی...
-
ستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استون، استن› sotun ۱. پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود؛ پایهای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند.۲. (نظامی) دستهای از سربازان که پشت سر هم در یک خط حرکت کنند.۳. دیرک خیمه.۴. نوشتهای که بهصورت عمودی، و موازی نوشت...