کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vāvar] bāvar ۱. یقین؛ اعتقاد.۲. عقیده.〈 باور داشتن: (مصدر متعدی)۱. باور کردن.۲. سخن کسی را راست و درست پنداشتن.
-
واژههای مشابه
-
خوش باور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošbāvar ویژگی کسی که خبر یا سخنی را زود باور میکند؛ سادهدل؛ سادهلوح؛ زودباور.
-
هم باور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hambāvar همعقیده.
-
جستوجو در متن
-
ناباور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nābāvar ۱. آنکه سخنی را باور نکند.۲. [قدیمی] آنچه درخور باور کردن نباشد؛ غیر قابل قبول.
-
ارضین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَرض] [قدیمی] 'arazin در باور قدما، هفت طبقۀ زمین.
-
باورکردنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bāvarkardani لایق و درخور باور کردن.
-
هالو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] hālu سادهدل؛ خوشباور.
-
ایقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'iqān یقین کردن؛ باور کردن؛ بیگمان دانستن؛ بیگمان شدن.
-
گرویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] geravidan ایمان آوردن؛ باور کردن؛ به کسی یا چیزی عقیده پیدا کردن.
-
دهان بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دهنبین› [عامیانه، مجاز] dahānbin آنکه حرف هرکسی را باور کند و تحت تٲثیر گفتههای این و آن واقع شود.
-
مصدق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosaddaq ۱. تصدیقشده؛ گواهیشده.۲. باورکردهشده.
-
منکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: منکَّر] monker کسی که امری را باور یا اقرار نمیکند؛ انکارکننده.
-
زودباور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ دیرباور] zudbāvar آنکه سخن کسی را زود و بیاندیشه باور میکند؛ سادهلوح.