کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانگ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شقشقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شقشقَة] [قدیمی] šaqšaqe ۱. بانگ کردن شتر.۲. بانگ کردن پرنده.
-
صیحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صَیحَة] seyhe ۱. بانگ کردن؛ فریاد کردن.۲. (اسم) آواز بلند؛ بانگ؛ نعره؛ فریاد.۳. (اسم) عذاب.〈 صیحه زدن (کشیدن): (مصدر لازم) بانگ کردن؛ بانگ زدن؛ فریاد کشیدن.
-
قارقار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹غارغار› qārqār بانگ کلاغ؛ صدای کلاغ.〈 قارقار کردن:۱. بانگ کردن کلاغ.۲. [عامیانه، مجاز] سروصدا کردن.
-
نباح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nobāh ۱. بانگ کردن سگ.۲. (اسم) بانگ سگ.
-
نوفیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] nufidan ۱. بانگ کردن؛ فریاد کردن؛ غریدن.۲. جنبیدن.
-
خروشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: xrošitan] ‹اخروشیدن› xorušidan بانگ و فریاد کردن.
-
حمحمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَمحَمَة] [قدیمی] hamhame بانگ کردن چهارپایان.
-
غطیط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qatit ۱. خرخر کردن.۲. خرخر کردن در خواب.۳. غریدن شتر؛ بانگ کردن شتر.
-
غمغمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غمغَمة] [قدیمی] qamqame بانگ کردن جنگاوران در جنگ.
-
نعاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] no'āb ۱. بانگ کردن کلاغ.۲. (اسم) بانگ کلاغ که به فال بد بگیرند.
-
پارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pārs بانگ سگ در موقع حمله؛ عوعو.〈 پارس کردن: (مصدر لازم) عوعو کردن سگ.
-
کراجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹کراچیدن، کراخیدن› [قدیمی] karājidan بانگ کردن مرغ خانگی هنگام گذاشتن تخم.
-
نعیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] na'iq ۱. بانگ کردن کلاغ.۲. بانگ زدن شبان به گوسفندان.۳. (اسم) صدای کلاغ.
-
غرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹غرشت› qorreš ۱. فریاد سهمناک؛ صدای مهیب.۲. بانگ جانوران درنده.〈 غرش کردن: (مصدر لازم) به غرش درآمدن؛ غریدن؛ بانگ مهیب برآوردن.〈 به غرش درآمدن: = 〈 غرش کردن
-
نعیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] na'ib بانگ کردن زاغ یا کلاغ.۲. (اسم) صدای کلاغ.