کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شهربانو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šahrbānu بانوی شهر؛ بانوی بزرگ؛ ملکه.
-
بانو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bānōy] bānu عنوانی محترمانه برای زنان؛ خانم؛ خاتون؛ بیبی.〈 بانوی بانوان: بانوی بزرگ؛ ملکه.〈 بانوی مشرق: [مجاز] خورشید.
-
دوشیزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dušičak] dušize بانوی جوان شوهرنکرده؛ دختر.
-
شهبانو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شاهبانو› šahbānu بانوی شاه؛ ملکه.
-
ناهید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nāhid ۱. (نجوم) = زهره۲. در ایران قدیم، ایزد بانوی آبها بوده.
-
کدبانو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: katakbānōy] kadbānu ۱. زن خانهدار؛ بانوی خانه.۲. زنی که کارهای خانه را با نظموترتیب اداره میکند.
-
خدیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xa(o)diš بانوی خانه؛ کدبانو: ◻︎ چه خوش گفت مزدور با آن خدیش / مکن بد به کس گر نخواهی به خویش (رودکی: ۵۴۲).
-
شش بانو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] šešbānu ماه و پنج سیارۀ عطارد، زهره، مریخ، مشتری، و زحل؛ ششخاتون؛ ششعروس؛ ششبانوی پیر.
-
تیرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] [قدیمی] tiro(a)m بانوی بزرگ حرم پادشاه؛ خاتون: ◻︎ اندر این عهد از بزرگی کشور خوارزم را / ستر عالی مهد اعظم تیرم ترکان تویی (؟: مجمعالفرس: تیرم).
-
خاتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] xātun ۱. بانو؛ بیبی؛ کدبانو؛ خانم؛ زن بزرگمنش.۲. [قدیمی] عنوان ترکی و مغولی زنان و دختران خان و خاقان؛ بانوی عالینسب: ◻︎ بادهدهنده بتی بدیع ز خوبان / بچهٴ خاتون ترک و بچهٴ خاقان (رودکی: ۵۰۶).