کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bande] bānd ۱. نوار دراز پارچهای که برای بند آوردن خونریزی، محفوظ نگه داشتن زخم، یا بیحرکت نگهداشتن اندام، روی قسمت آسیبدیده بسته میشود.۲. گروهی از افراد که برای انجام اعمال غیرقانونی، سازمان یافتهاند.۳. مسیرهای موازی در جاده ک...
-
جستوجو در متن
-
بانداژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: bandage] (پزشکی) bāndāž بستن زخم یا اندام آسیبدیدۀ بدن با باند؛ باندپیچی.
-
تنزیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تنزیب› tanzib ۱. (پزشکی) نوار نازک که روی زخم و جراحت میبندند؛ باند.۲. پارچۀ سفید نخی نازک که از آن پیراهن میدوزند.
-
شکسته بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) šekastebandi ۱. بستن عضوی که استخوانش شکسته با تخته و باند.۲. (اسم) شغل و عمل شکستهبند.
-
فرودگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) forudgāh ۱. جای فرود آمدن؛ محل پایین آمدن.۲. میدان وسیع دارای باند آشیانه، و دستگاههای دیگر برای فرود آمدن یا پرواز کردن هواپیما.