کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالا ولایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کشیده بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kešidebālā بلندقد؛ بلندقامت؛ بلندبالا.
-
چرب بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] čarbbālā چربقامت؛ خوشقدوقامت؛ خوشاندام.
-
شاه بالا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شهبالا› [قدیمی] šāhbālā جوانی همبالا و همسال داماد که شب عروسی دوشبهدوش داماد حرکت میکند؛ ساقدوش.
-
میان بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹میانهبالا› [قدیمی] miyānbālā کسی که قدش نه کوتاه باشد نه بلند؛ میانقد.
-
پیل بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pilbālā همقد و بالای پیل؛ تنومند و قویهیکل مانند پیل.
-
راست بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rāstbālā راستقد؛ کشیدهقامت؛ خوشقدوقامت.
-
شه بالا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šahbālā = شاهبالا
-
هم بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] hambālā برابر؛ همقد.
-
بالا به گور
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] bālābegur هنگام دشنام یا نفرین گفته میشود؛ قدو قامتش به گور برود.
-
جستوجو در متن
-
ولایات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ولایت] ve(a)lāyāt = ولایت
-
هم ولایتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی. فارسی] hamvelāyati ۱. دو یا چند تن که اهل یک ولایت باشند.۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] اهل یک ولایت بودن.
-
بلوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] boluk ناحیهای شامل چند ده؛ دهستان؛ ولایت.
-
صاحب ولایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (تصوف) sāhebvelāyat پیشوا؛ مرشد؛ ولی.
-
ولایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وَِلایة، جمع: ولایات] ve(a)lāyat ۱. [مجاز] زادگاه.۲. منطقه.۳. [منسوخ] شهر و توابع آن که یک نفر والی بر آن فرمانروایی میکرد، برابر با شهرستان کنونی.۴. [قدیمی] کشور.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] حکومت کردن؛ فرمانروایی.۶. (تصوف) ولی بودن؛ مقام ولی...