کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باقیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ باقیَه] bāqiyāt = باقی〈 باقیاتِ صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند.
-
جستوجو در متن
-
سعتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹صعتری› [قدیمی] sa'tari[y] ۱. زنی که با زن دیگر طبق بزند یا چرمینه به کار ببرد.۲. زیباروی: ◻︎ در کوی ما که مسکن خوبان سعتریست/ از باقیات مردان پیری قلندریست (سنایی۲: ۳۷۴).