کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باغیرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
غیرتمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qeyratmand کسی که غیرت دارد؛ باغیرت؛ غیور؛ رشکن.
-
ده رگه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [قدیمی، مجاز] dahrage مرد شجاع؛ بسیاردلیر؛ دلاور؛ باغیرت.
-
غیور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qayur غیرتمند؛ باغیرت؛ باحمیت؛ ناموسپرست.
-
لودی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] ‹لوطی› [قدیمی] ludi ۱. جوانمرد؛ باغیرت.۲. رند.۳. بیباک.
-
ارشکین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'araškin ۱. رشکین؛ دارای رشکوحسد؛ حسود.۲. باغیرت.
-
رشکین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) ‹رشکن› [قدیمی] raškin ۱. باغیرت؛ غیور.۲. دارای رشک و حسد؛ حسود.
-
رشکناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) rašknāk ۱. دارای رشک؛ حسود.۲. باغیرت: ◻︎زآنکه واقف بود آن خاتون پاک / از غیوری رسول رشکناک (مولوی: ۸۷۴).