کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باغبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باغبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: bāypān] ‹باغوان› bāqbān کسی که پیشهاش پرورش گلها و درختان باغ است؛ نگهبان باغ؛ باغپیرا.
-
جستوجو در متن
-
بستان آرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹بوستانآرا› [قدیمی] bostān[']ārā باغبان.
-
بستانبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹بوستانبان› bostānbān باغبان.
-
گلشن آرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گلشنآرای› [قدیمی] golšan[']ārā آرایندۀ گلشن؛ باغبان.
-
گلشن طراز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. معرب] [قدیمی] golšantarāz گلشنآرا؛ باغبان.
-
بستان پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹بوستانپیرا› [قدیمی] bostānpirā باغبان؛ کسی که گلها و درختان باغ را پیرایش میدهد.
-
باغبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bāqbāni شغل و عمل باغبان؛ نگهبانی باغ.
-
گل پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] golparvar آنکه گل پرورش دهد؛ باغبان؛ گلپرورنده.
-
باغ پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] bāqpirā بوستانپیرا؛ باغبان؛ آنکه گلها و درختان باغ را پیراید.
-
گل پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) golpirā کسی که کارش پیرایش دادن و تربیت کردن گل است؛ باغبان؛ گلکار.
-
ناطور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] natur ۱. باغبان.۲. نگهبان کشتزار؛ پالیزبان.
-
چمن آرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹چمنآرای› [قدیمی] čaman[']ārā چمنآراینده؛ آرایشدهندۀ چمن؛ باغبان.
-
رزوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رزبان› [قدیمی] razvān نگهبان رز؛ باغبان و نگهبان باغ انگور.
-
بستانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به بستان) ‹بوستانی› bostāni ۱. باغبان.۲. (صفت نسبی) مربوط به بستان: گیاهان بستانی.