کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باش این شوش ناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
باش بندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی. فارسی] [قدیمی] bāšbandar رئیس بندر؛ شاهِ بندر؛ شهِ بندر.
-
جای باش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جایباشش› jāybāš ۱. جای اقامت؛ محل اقامت.۲. خانه؛ سرا؛ منزل.
-
یوخاری باش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] yuxāribāš تیرهای از ایل قاجار؛ یکی از دو تیرۀ ایل قاجار که در گرگان در قسمت بالای رودخانه (بالادست رود) ساکن بودند. Δ تیرۀ دیگر که در ساحل چپ رود گرگان (پاییندست رود) بودند به اشاقهباش معروف شدند.
-
جستوجو در متن
-
ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāk ۱. [عامیانه] فقیر.۲. [قدیمی] آلوده؛ آغشته؛ مغشوش؛ غشدار.۳. (اسم) [قدیمی] مشک مغشوش: ◻︎ چه ژاژ طیان نزدیک تو چه این سخنان / چه مشک خالص پیش دماغ خشک چه ناک (جمالالدینعبدالرزاق: ۲۲۹).