کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹واشه› (زیستشناسی) [قدیمی] bāše = قرقی〈 باشهٴ فلک: [قدیمی]۱. [مجاز] خورشید.۲. (نجوم) = نسر 〈 نسرِ طایر۳. (نجوم) = نسر 〈 نسرِ واقع
-
جستوجو در متن
-
بازک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bāzak = باشه
-
واشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] vāše = باشه
-
باشق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: باشه] (زیستشناسی) bāšaq [قدیمی] = باشه
-
سیچغنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سیجغنه› [قدیمی] sičaqne باشه؛ قرقی.
-
بیسره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیسر› (زیستشناسی) bisare پرندهای شکاری از نوع باشه.
-
شبان فریب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شبانفریو، شبان فریبک› (زیستشناسی) [قدیمی] šabānfarib پرندهای شبیه باشه.
-
اشکره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شکره› [قدیمی] 'eškare ۱. شکاری؛ شکارکننده.۲. (اسم) هر مرغ شکاری، مانند باز و باشه.
-
کبوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کپوک› (زیستشناسی) kabuk ۱. پرندهای آبیرنگ بهاندازۀ باشه.۲. =کبوتر۳. =فاخته
-
قوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) quš پرندهای شکاری با نوک خمیده، پنجههای قوی، و پرهای بلند؛ باشه.
-
چغو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چغوک› (زیستشناسی) [قدیمی] ča(o)qu ۱. = چغک۲. جغد: ◻︎ اگر بازی اندر چغو کم نگر / وگر باشهای سوی بطّان مپر (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۱).
-
قرقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) qerqi پرندهای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، بسیارچالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر، و سایر پرندگان کوچک است. رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکههای حنایی؛ قوش؛ بازک؛ بازکی؛ باشه.