کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باشدت حرکت یا عمل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bazidan وزیدن؛ حرکت کردن باد یا نسیم.
-
جهاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹جهانیدن› jahāndan به جستوخیز، پرش، یا حرکت وادار کردن.
-
دیلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) deylam میلۀ آهنی ضخیم برای سوراخ کردن یا حرکت دادن چیزهای سنگین.
-
وزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: vazītan] ‹بزیدن› vazidan حرکت کردن باد یا نسیم؛ برآمدن باد.
-
بازارتیزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] bāzārtizi بازارگرمی؛ عمل تیز کردن یا گرم کردن بازار؛ تعریف بیشازحد از کالا برای جلب کردن مشتری.
-
پی بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peybandi عمل محکم کردن پی دیوار یا پایۀ ساختمان.
-
استناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estenād تکیه کردن به سند یا مدرک و آن را پشتوانۀ عمل، گفته، یا ادعا قرار دادن.
-
ورزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) varzeš ۱. کار پیاپی.۲. پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت.۳. حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات؛ هرگونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی بهتنهایی یا دستهجمعی انجام داده میشود.
-
بازداشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bāzdāštan منع کردن؛ جلو گرفتن؛ جلو کسی را گرفتن و مانع کار یا حرکت او شدن.
-
تخلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxallof ۱. خلاف کردن.۲. خلاف وعده کردن؛ خلاف گفته یا پیمان خود عمل کردن.۳. عقب ماندن؛ واپس ماندن.
-
رنگ کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rangkāri شغل و عمل رنگکار؛ رنگ کردن در و دیوار یا چیز دیگر.
-
شتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šatak ترشح آب؛ آبی که از نهر یا از روی زمین بهواسطۀ جریان سریع یا حرکت کردن در میان آن به اطراف پاشیده میشود.〈 شتک زدن: (مصدر لازم) راه رفتن در میان آب و آب را با حرکت پا به اطراف پاشاندن.
-
گلباران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) golbārān عمل ریختن و افشاندن گل بر سر کسی یا چیزی.〈 گلباران کردن: (مصدر متعدی) گل افشاندن بر سر کسی یا چیزی؛ گل ریختن؛ گل پاشیدن.
-
لوله کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) lulekeši نصب کردن لولههای فلزی در ساختمانها یا در زیر زمین برای عبور آب، نفت، یا گاز؛ شغل و عمل لولهکش.
-
آشتی کنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'āštikonān ۱. عمل آشتی کردن.۲. (اسم، اسم مصدر) مجلسی که برای آشتی کردن یا آشتی دادن ترتیب دهند.