کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازگفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازگفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bāzgoftan ۱. گفتن.۲. دوباره گفتن؛ مطلبی را تکرار کردن.
-
جستوجو در متن
-
بازگفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] bāzgoft بازگفتن؛ بازگو کردن؛ تکرار سخن.
-
محاکات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محاکاة] [قدیمی] mohākāt ۱. مشابه کسی یا چیزی شدن.۲. حکایت کردن.۳. تقلید کردن.۴. بازگفتن.
-
بازگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹بازگویه، واگویه› [قدیمی] bāzgu ۱. تکرار سخن؛ بازگفتن.۲. (صفت) بازگوینده.〈 بازگو کردن: (مصدر متعدی) سخنی را تکرار کردن؛ سخن گفته را دوباره گفتن.
-
واگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹واگوی› vāgu واگفت؛ بازگفت؛ بازگفت سخن شنیده.〈 واگو کردن: (مصدر متعدی) سخن شنیده را بازگفتن.
-
باز
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) bāz مکرراً؛ ازنو؛ دوباره (در ترکیب با افعال): بازآوردن، بازایستادن، بازپرسیدن، بازدادن، بازگرفتن، بازگفتن، بازیافتن، ◻︎ پس بر سر این دوراههٴ آز و نیاز / تا هیچ نمانی که نمیآیی باز (خیام: ۹۲).