کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازگشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مراجعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مراجَعة] morāje'at ۱. رجوع کردن؛ بازگشتن.۲. توبه کردن؛ بازگشتن به سوی خدا.
-
بازگردیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) bāzgardidan بازگشتن؛ برگشتن.
-
عودت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَودة] 'o[w]dat بازگشتن؛ برگشتن.
-
قفول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qoful بازگشتن از سفر.
-
معاودت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معاوَدة] [قدیمی] mo'āvedat بازگشتن؛ برگشتن.
-
ایاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ ذهاب] [قدیمی] 'a(e,i)yāb بازگشتن؛ برگشتن؛ بازآمدن؛ بازگشت.
-
متاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] matāb بازگشتن بهسوی حق؛ توبه و بازگشت از گناه.
-
رجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] raj' برگشتن؛ بازگشتن؛ بازگشت.
-
عود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَود] 'o[w]d ۱. (پزشکی) بروز دوبارۀ علائم بیماری، بازگشتن علائم بیماری.۲. [قدیمی] بازگشتن؛ بازگردیدن؛ برگشتن.
-
اوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اَوب] [قدیمی] 'o[w]b ۱. بازگشتن؛ بازآمدن؛ بازگشت.۲. از سفر برگشتن.
-
بازرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāzraftan ۱. دوباره رفتن؛ بار دیگر رفتن.۲. بازگشتن.
-
انصراف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enserāf ۱. برگشتن از تصمیم.۲. بازگشتن.۳. چشمپوشی.
-
تراجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarājo' ۱. بهعقب برگشتن؛ بازگشتن.۲. برگشتن به جای خود.۳. در کاری یا امری به یکدیگر مراجعه و گفتگو کردن.
-
مصدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] masdar ۱. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که آخر آن «تَن» یا «دَن» باشد به شرط آنکه هرگاه نون را از آخر آن حذف کنند بن ماضی بشود، مثل گفتن، رفتن، زدن.۲. [قدیمی] بازگشتنگاه؛ جای بازگشتن.۳. [قدیمی] محل صدور.
-
ارتجاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ertejā' ۱. بازگشتن به حال اول؛ برگشتن.۲. [مجاز] ضدیت و مخالفت با تجدد جامعه و تمایل به اوضاع قدیمی.