کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازرسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازرسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bāzre(a)si کار و عمل بازرس؛ تفتیش.
-
جستوجو در متن
-
وارسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) vāre(a)si بازرسی؛ رسیدگی به کاری یا چیزی؛ ممیزی.
-
تفتیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taftiš ۱. جستجو کردن؛ کاوش کردن؛ کاویدن.۲. کاوش؛ بازرسی.
-
سرکشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sarke(a)ši ۱. گردنکشی؛ نافرمانی؛ یاغیگری.۲. رسیدگی و بازرسی.〈 سرکشی کردن: (مصدر لازم) [مجاز]۱. گردنکشی کردن؛ نافرمانی کردن.۲. به کاری رسیدگی کردن؛ محلی را بازرسی کردن.
-
کنترل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: contrôle] kont[o]rol ۱. بازرسی.۲. تحت مراقبت و نظارت داشتن.۳. توانایی اداره و هدایت خود یا کسی.۴. (اسم) [عامیانه] دستگاهی برای کنترل وسیلۀ برقی از راه دور؛ کنترل از راه دور.