کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازخواست کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مؤاخذه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مؤاخَذَة] mo'āxeze بازخواست کردن؛ خردهگیری؛ بازخواست.
-
مخاطبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مخاطَبَة] [قدیمی] moxātebe ۱. با هم سخن گفتن؛ گفتگو کردن.۲. بازخواست کردن؛ جرّوبحث.
-
مصادره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصادَرَة] mosādere ۱. مال کسی را بهزور ضبط کردن.۲. جریمه و تاوان گرفتن.۳. بازگیری؛ بازخواست.
-
گرفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر یا مصدر مرخم) gereft ۱. مؤاخذه؛ بازخواست.۲. غرامت؛ تاوان.۳. طعنه و سرزنش.۴. [قدیمی] =گرفتن〈 گرفتوگیر: (اسم مصدر)۱. گرفتن و دربند کردن.۲. درگیری۳. مؤاخذه.
-
گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: garaftan] gereftan ۱. ستاندن.۲. به چنگ آوردن.۳. دریافت کردن.۴. (مصدر لازم) [مجاز] درهم شدن.۵. [مجاز] بازخواست؛ مؤاخذه: ◻︎ حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او / ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم (حافظ: ۷۵۸).۶. فرض کردن؛ پنداشتن: ◻︎ ...