کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بازایستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بازایستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹بازاستادن› bāz[']istādan ۱. ایستادن؛ توقف کردن؛ برجا ماندن.۲. خودداری کردن.
-
جستوجو در متن
-
احجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ اقدام] [قدیمی] 'ehjām بازایستادن از کاری.
-
واایستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹وااستادن› [عامیانه] vā'istādan بازایستادن؛ توقف کردن.
-
ارتداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertedā' بازایستادن و خودداری کردن از کاری.
-
تاثم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'assom خودداری کردن و بازایستادن از گناه و توبه کردن.
-
امتناع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtenā' بازایستادن؛ خودداری کردن؛ خودداری از پذیرفتن امری یا انجام دادن کاری.
-
درنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] derangidan ۱. درنگ کردن.۲. دیر کردن.۳. توقف کردن؛ بازایستادن.
-
تمنع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamanno' ۱. قوی شدن.۲. استوار شدن.۳. چیره شدن.۴. بازایستادن.
-
تناهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanāhi ۱. به نهایت رسیدن؛ پایان یافتن.۲. بازایستادن و بس کردن.
-
عفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عفّة] 'effat ۱. بازایستادن از حرام؛ پارسایی کردن.۲. پرهیزکاری؛ پارسایی؛ پاکدامنی؛ ترک شهوت.
-
قصور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qosur ۱. از کاری بازایستادن.۲. واگذاشتن کاری از روی عجز و درماندگی.۳. کوتاهی کردن.
-
استراحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استراحة] 'esterāhat بازایستادن از فعالیت جسمی یا فکری برای آرامش یافتن، دفع خستگی، بازیافتن نیرو، یا سلامتی.
-
امساک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emsāk ۱. خودداری از غذا خوردن.۲. بخل؛ خست؛ زفتی.۳. [قدیمی] بازایستادن.۴. [قدیمی] چنگ درزدن.
-
رکود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] rokud ۱. آرام گرفتن؛ ساکن شدن؛ برجای بودن؛ ایستادن مثل ایستادن آب یا باد.۲. بازایستادن.