کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بار و بنه ء مسافر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشک بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'aškbār ۱. اشکریز؛ گریان.۲. ویژگی چشم که همواره اشک میریزد.۳. کسی که پیدرپی گریه میکند.
-
گران بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerānbār ۱. انسان یا حیوانی که بار سنگین بر پشت داشته باشد.۲. [قدیمی] درخت پرمیوه.۳. [قدیمی، مجاز] شخص بردبار.۴. [قدیمی] زن آبستن.
-
گنج بار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ganjbār گنجخانه؛ گنجدان؛ جای گنج؛ گنجینه.
-
غالیه بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹غالیهبارنده، غالیابار› [قدیمی، مجاز] qāliyebār خوشبو.
-
غم بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qambār غمبارنده؛ غمآور؛ غمانگیز.
-
خون بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xunbār ویژگی چیزی که خون از آن میچکد: چشم خونبار.
-
ستاره بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) setārebār ۱. آنکه چیزی مانند ستاره فرو ریزد؛ ستارهبارنده.۲. [مجاز] اشکریز؛ گریان.
-
جستوجو در متن
-
پیشباز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) pišbāz استقبال از مسافر یا مهمان.〈 پیشباز آمدن: (مصدر لازم) رفتن جلو مسافر یا مهمان برای خوشامد گفتن و پذیرایی؛ استقبال کردن.〈 پیشباز رفتن: (مصدر لازم) رفتن جلو مسافر یا مهمان برای خوشامد گفتن و پذیرایی؛ استقبال کردن.
-
تراولرچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از انگلیسی: traveller’s Check] (بانکداری) terāvelerček چکی که بانک به مسافر میدهد و مسافر میتواند در هر کشور که بخواهد پول آن را از بانک بگیرد؛ چک مسافرتی.
-
شقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شقَّة] [قدیمی] šoqqe ۱. بعد؛ دوری.۲. سفر دور.۳. مسافت دورودراز.۴. ناحیه و جهتی که مسافر قصد آن را دارد.۵. راهی که پیمودن آن بر مسافر دشوار باشد.۶. (اسم مصدر) مشقت؛ سختی و دشواری.
-
بنه کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bonekan حرکت دستهجمعی یک خانواده با تمام اموال و دارایی از جایی به جایی یا از شهری به شهر دیگر.
-
وشکدانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) voškdāne ۱. دانۀ خشک خوردنی که از درخت بهدست میآید مثل فندق و پسته؛ دانۀ خشک.۲. بنه؛ حبةالخضرا.
-
ثقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] saqal ۱. باروبنه و حشم مسافر.۲. مال؛ متاع.۳. هر چیز نفیس.
-
قاطرچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از سغدی. ترکی] qāterči کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حملونقل میکند؛ قاطربان؛ قاطردار؛ استربان.