کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باریکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مغزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مغز) maqzi ۱. مربوط به مغز.۲. باریکهای از پارچه که در کنارۀ یخه یا سرآستین یا میان دو لبۀ دوختنی بگذارند و بدوزند.
-
زهوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zehvār ۱. باریکهای از چوب که در اطراف چهارچوب در بکوبند.۲. [قدیمی] تسمۀ باریک از چرم یا چیز دیگر که بر حاشیه و کنارۀ چیزی بدوزند؛ تسمه؛ بند.۳. (صفت) [قدیمی] هرچیزی که مانند زه باشد؛ زهمانند.