کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باروت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مٲخوذ از فرانسوی: poudre] bārut مخلوط شوره (نیترات پتاسیم)، زغال، و گوگرد که خاصیت انفجاری دارد و برای ساختن مواد منفجره به کار میرود.〈 باروت بیدود: نوعی باروت که نسبتاً بدون دود است و در ساخت گلولههای توپ و تفنگ به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
گندک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هندی؟] ‹گندش› [قدیمی] gandak گوگرد؛ باروت.
-
بادلیج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹بادلیجه› [قدیمی] bādlij نوعی توپ که با گلوله و باروت پر کنند.
-
فشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fešang استوانۀ کوچکی حاوی باروت و گلوله که توسط اسلحههای آتشی، مانند تفنگ یا تپانچه پرتاب میشود.
-
سرپر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ تهپر] sarpor ویژگی تفنگ شکاری یا توپ که باروت و گلوله را از سر لوله داخل آن کنند.
-
پوکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) puke ۱. (نظامی) غلاف فلزی فشنگ که باروت و گلولۀ آن خالی شده باشد.۲. هرچیز پوک: زغال پوکه.
-
تیرتخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تیرتخشایی› [قدیمی] tirtaxš آنچه از باروت که به شکلهای مختلف برای آتشبازیها در مراسم جشن و شادمانی ساخته میشود و در موقع انفجار تولید نور و صدا میکند.
-
آتش بازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'ātašbāzi ۱. بازی کردن با آتش.۲. (اسم، اسم مصدر) از مراسم جشن و شادمانی که آلات و ادواتی از باروت به شکلهای گوناگون درست میکنند و هنگام شب آنها را آتش میزنند.
-
ثلج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ثلوج] [قدیمی] salj برف.〈 ثلج چینی (صینی): [قدیمی]۱. شوره؛ شورۀ قلم.٢. (زیستشناسی) تباشیر.٣. باروت.٤. سنگ سرمه.
-
فشفشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fešfeše ۱. نوعی اسباببازی که از یک لولۀ باریک محتوی باروت تشکیل شده و هنگام سوختن به هوا میرود و نورافشانی میکند.۲. هر آلت یا دستگاهی که دارای مواد محترقه باشد و پس از احتراق به هوا برود.
-
شوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شورج› šure ۱. (شیمی) مادهای شیمیایی و سفیدرنگ که در تهیۀ باروت به کار میرود.۲. [قدیمی] زمینی که در آن نمک و این ماده باشد.۳. (صفت) [مجاز] ویژگی زمینی که نتوان در آن کشتوکار کرد؛ بیحاصل.〈 شورۀ سر: (پزشکی) پوستههای ریز که بهواسطۀ قارچ...
-
تفنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tofang هریک از سلاحهای گرم دستی که گلوله پرتاب میکند. Δ در اوایل قرن ۱۶ میلادی در آلمان اختراع شد.〈 تفنگ تهپر: تفنگی که فشنگ را از ته لوله در آن میگذارند.〈 تفنگ سرپُر: تفنگی که از دهانۀ لوله پر میشد و در آن باروت، ساچمه، و ...