کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bārandegi ۱. باریدن باران، برف، یا تگرگ از آسمان.
-
جستوجو در متن
-
بارسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] [قدیمی] bārsāt موسم بارندگی.
-
شیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šile شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد.
-
گالش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: galoche] gāle(o)š ۱. کفش لاستیکی.۲. [منسوخ] کفش لاستیکی که در هنگام بارندگی روی کفش چرمی میپوشند.
-
کلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kalāk ۱. دشت؛ صحرا.۲. (زمینشناسی) بیابانی که در فصل بارندگی سبز شده و در تابستان خشک شود؛ استپ.
-
سله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] selle طبقۀ نازکی از لای که پس از بارندگی یا آب دادن اراضی رسی روی زمین میبندند و سفت میشود و در زمینهای زراعتی مانع سبز شدن گیاه میشود باید آن را با وسایل مخصوص بشکنند و کود حیوانی به زمین بدهند.