کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادپِیْچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بادپیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بازپیچ، وازپیچ› [قدیمی] bādpič تاب؛ ریسمانی که از جایی آویزان میکردند و در آن مینشستند تا به جلو و عقب حرکت کنند؛ آورک؛ اورک؛ بازام: ◻︎ ز تاک خوشه فروهشته وز باد نوان / چو زنگی شده بر بادپیچ بازیگر (ابوالمثل بخارایی: صحاحالفرس: بادپیچ)
-
واژههای همآوا
-
بادپیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بازپیچ، وازپیچ› [قدیمی] bādpič تاب؛ ریسمانی که از جایی آویزان میکردند و در آن مینشستند تا به جلو و عقب حرکت کنند؛ آورک؛ اورک؛ بازام: ◻︎ ز تاک خوشه فروهشته وز باد نوان / چو زنگی شده بر بادپیچ بازیگر (ابوالمثل بخارایی: صحاحالفرس: بادپیچ)
-
جستوجو در متن
-
آورک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اورک› [قدیمی] 'āvarak ریسمانی که دو طرف آن را به جای بلند ببندند و در وسط آن بنشینند و به جلو و عقب حرکت کنند؛ بادپیچ؛ تاب.
-
بازپیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāzpič ۱. مهره یا چیز دیگری که بالای گهواره برای سرگرمی کودک آویزان کنند.۲. تاب؛ بادپیچ.
-
نرموره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نرموله› [قدیمی] narmure ۱. گنده و ناهموار.۲. گردوی درشت.۳. (اسم) تاب؛ بادپیچ.
-
سابود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sābud ریسمانی که دو سر آن را به شاخۀ درخت یا جای دیگر میبندند و در آن مینشینند و در هوا به جلو و عقب حرکت میکنند؛ بادپیچ؛ بازپیچ؛ تاب.
-
تاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tāb نوعی وسیلۀ بازی شامل رشتهای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت میدهند؛ اورک؛ بادپیچ.〈 تاب خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه] در تاب نشستن و تاببازی کردن.