کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باده نوشی بسلا متی کسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
باده پالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بادپالا› [قدیمی] bādepālā آنچه شراب را با آن صاف کنند.
-
باده پیمایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bādepeymāy(')i بادهنوشی؛ شرابخوری.
-
باده فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bādeforuš فروشندۀ باده؛ میفروش.
-
باده کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] bādekeš بادهخوار؛ بادهپیما.
-
باده گسار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] bādegosār بادهخوار؛ میگسار؛ آنکه عادت به نوشیدن باده دارد.
-
باده گساری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bādegosāri میگساری؛ بادهنوشی؛ بادهخواری.
-
باده نوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] bādenuš نوشندۀ باده؛ بادهخوار: ◻︎ بادهنوشی که در او رویوریایی نبُوَد / بهتر از زهدفروشی که در او رویوریاست (حافظ: ۶۶).
-
نوشین باده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] nušinbāde از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو نوشینباده را در پرده بستی / خمار بادۀ نوشین شکستی (نظامی۱۴: ۱۸۰).