کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادام زنجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بادام بن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bādāmbon درخت بادام.
-
بادام چشم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bādāče(a)šm آنکه چشمانی شبیه بادام دارد: ◻︎ در هیچ بوستان چو تو سروی نیامدهست / بادامچشم و پستهدهان و شکرسخن (سعدی۲: ۵۳۷).
-
بادام خاکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bādāmxāki = بادامزمینی
-
بادام زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bādāmzār زمینی که در آن درخت بادام بسیار کاشته باشند؛ بادامستان.
-
بادام زمینی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bādāmzamini گیاهی یکساله با پوستهای زرد و سخت، مغز خوراکی و روغنی که بودادۀ آن بهعنوان تنقلات مصرف میشود؛ بادامخاکی؛ پستۀ زمینی؛ پستۀ کوهی؛ پستۀ شامی؛ آراشید.
-
بادام سوخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bādāmsuxte نوعی شیرینی که با مغز بادام و شیرۀ شکر تهیه میشود.
-
بادام کاغذی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. چینی. فارسی] (زیستشناسی) bādāmkāqazi نوعی بادام با پوست نازک.
-
بادام هندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bādāmhendi درختی با برگهای بیضیشکل و گلهای سفید که مصرف دارویی دارد.