کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باحیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پرآزرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] por[']āzarm بسیارباشرم؛ باحیا.
-
پرشرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) poršarm پرآزرم؛ باحیا.
-
آزرمگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آزرمگن› 'āzarmgin ۱. باحیا؛ باشرم.۲. شرمگین؛ شرمسار.
-
محجوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mahjub ۱. باشرم؛ باحیا.۲. [قدیمی] پنهان؛ پوشیده؛ درپرده.۳. (اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] بیخبر؛ ناآگاه.
-
شرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šarm] šarm ۱. آزرم؛ حیا؛ حالت انفعال که هنگام حرف زدن یا ارتکاب عملی به شخص دست میدهد.۲. [قدیمی، مجاز] ناموس.۳. آلت تناسلی: ◻︎ بدو گفت کآن خون گرم من است / بریده ز تن باز شرم من است (فردوسی: ۶/۲۰۰).〈 شرم داشتن: (مصدر لازم) باشرم ...