کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باج گیری رایانه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
باج بگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹باجگیر› bājbegir باجگیرنده؛ باجستان؛ کسی که بهزور و قلدری از دیگران باج میگیرد.
-
باج خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹باژخانه، باجگاه› [قدیمی] bājxāne = باجگاه
-
باج ستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] bājsetān باجگیر؛ باجگیرنده.
-
سروش باج
فرهنگ فارسی عمید
[= گفتار سروش؛ نماز سروش] sorušbāj در آیین زردشتی، یکی از نمازهای زردشتیان که صبح زود پس از برخاستن از خواب به جا آورده میشود؛ اوستای دستورو.