کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باتری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: batterie] ‹باطری› bātri ۱. (برق) دستگاهی متشکل از چند پیل و دارای صفحههای مثبت و منفی که در محلول اسیدسولفوریک قرار دارد و برای تولید قوۀ برق در اتومبیل و بعضی ماشینهای دیگر به کار میرود.۲. (نظامی) [منسوخ] واحد شمارش توپخانه.
-
واژههای همآوا
-
باطری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: batterie] (برق) bātri = باتری
-
جستوجو در متن
-
باطری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: batterie] (برق) bātri = باتری
-
آفتامات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] ‹آفتومات› (برق) 'āftāmāt دستگاه خودکار تنظیمکنندۀ جریان برق در موتور اتومبیل که برق را بین دینام و باتری به جریان میاندازد و ولتاژ را در مدارهای دینام و باتری تنظیم میکند.
-
دشارژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: décharge] (برق) dešārž خالی شدن ذخیره الکتریکی باتری، خازن، و مانند آن.
-
آند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: anode] (شیمی، فیزیک) 'ānod قطب مثبت باتری الکتریکی و مانند آنه؛ جریان برق.
-
لیتیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lithium] (شیمی) litiyom فلزی سبک، نقرهایرنگ، و نرم که در تهیه آلیاژها، داروسازی، و باتریسازی به کار میرود.
-
منیزیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: magnésium] (شیمی) manyaziyom فلزی نقرهایرنگ، سبک، غیرقابل تورق و مفتول شدن که در هوا با نور خیرهکنندهای میسوزد و در تهیۀ آلیاژهای سبک و باتریسازی به کار میرود.
-
رادیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: radio] rād[i]yo ۱. (برق) دستگاه گیرندۀ امواج صوتی که بهوسیلۀ برق یا باتری کار میکند.۲. مرکز فرستندۀ امواج صوتی.۳. [مجاز] سازمانی که از طریق مرکز فرستندۀ امواج صوتی به پخش برنامههای مختلف میپردازد.
-
کتابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کتاب) [عربی. فارسی] ketābi ۱. نوشتاریمانند: سخن کتابی.۲. دارای شکل تخت و کتابمانند: باتری کتابی.۳. (اسم) ظرف شیشهای با دهانۀ باریک و بدنۀ مکعبمستطیل برای نوشیدنیهای الکلی؛ بغلی.۴. (قید) [مجاز] کنار هم و بدون فاصله.۵. (اسم، صف...
-
ضبط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zabt ۱. گرفتن و نگهداشتن؛ حفظ کردن.۲. محکم کردن.۳. نگهداری.۴. بایگانی.۵. تصرف کردن.〈 ضبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار میکند و بهوسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط میکنند.〈 ضبط کردن: (مصدر متعدی)۱. تصرف کردن.۲....
-
قوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قوَّة، جمع: قُوّات و قُوی] qovve ۱. (نظامی) [مجاز] = قوا۲. استعداد.۳. (برق) باتری.۴. (ریاضی) توان.〈 قوۀ دراکه: قوۀ دریابنده و درککننده؛ فهم و شعور.〈 قوۀ غاذیه: (طب قدیم) قوهای که غذا را تحلیل ببرد و جزء بدن کند.〈 قوۀ قضا...
-
قطب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقطاب] qotb ۱. (جغرافیا) هریک از دو طرف محور کرۀ زمین با مناطق اطراف آن.۲. مکانی که فعالیت خاصی در آن زیاد یا متمرکز باشد: قطب صنعتی.۳. (فیزیک) دو انتهای پیل یا باتری الکتریکی.۴. شیخ و مهتر قوم؛ کسی که مدار کارها به وجود او باشد.۵....