کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بابت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بابة] bābat ۱. وجه؛ دلیل؛ سبب.۲. موضوع؛ مطلب؛ مسئله: از این بابت خیالتان راحت باشد.۳. (صفت) [قدیمی] درخور؛ سزاوار؛ شایسته.
-
جستوجو در متن
-
حق التالیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] haqqotta'lif پولی که بابت تٲلیف کتابی از طرف ناشر به مؤلف داده میشود.
-
اجاره بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'ejārebahā پولی که مستٲجر بابت کرایۀ جایی به مالک یا موجر میدهد؛ مالُالاجاره.
-
پیش پرداخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) pišpardāxt پولی که بابت دستمزد کارگر یا حقوق کارمند یا بهای کالا پیشکی داده شود؛ مساعده.
-
پیش کرایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. مٲخوذ از عربی] piškerāye پولی که پیشاپیش بابت حمل کالا به کرایهدهنده بدهند.
-
حق الشرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] haqqoššorb پولی که بابت بهای آبی که به خانه یا مزرعه میرسد داده میشود؛ حقابه؛ آببها.
-
حق المرتع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] haqqolmarta' پولی که صاحب مرتع از صاحب گوسفندان بابت چریدن آنها در چراگاه میگیرد.
-
اضافه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [عامیانه] 'ezāfekāri ۱. کار کردن کارمند یا کارگر بیش از چند ساعتی که برای کار در روز معین شده.۲. (اسم) پولی که بابت این کار اضافی به کارمند یا کارگر داده میشود.
-
کرایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: کراء] kerāye ۱. مزد؛ اجرت.۲. پولی که مستاجر بابت اجارۀ خانه، مغازه، یا دواب بدهد؛ کرا.
-
کفالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَفالة] ka(e)fālat ۱. کفیل کسی شدن.۲. عهدهدار امری گردیدن.۳. به عهده گرفتن چیزی بابت کسی.۴. ضمان.
-
حیث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَیث] heys ۱. دلیل؛ علت.۲. [قدیمی] جا؛ مکان.〈از این حیث: از این بابت؛ از این جهت.〈از حیثِ: از لحاظِ؛ از جهتِ؛ از نظرِ.
-
حق العمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] haqqol'amal ۱. مزد کار؛ کارمزد.۲. پولی که معمولاً بهصورت درصدی بابت فروش کالایی از صاحب کالا دریافت میکنند.
-
رمیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رامیار، رمهیار، رمهبان› [قدیمی] ramyār = چوپان: ◻︎ منم رمیار بابت ای رمیده / که سازم خاک پایت نور دیده (انوری: مجمعالفرس: رمیار).
-
تاوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tāvān] tāvān ۱. آنچه بابت خسارت و زیانی که از عمل کسی به دیگری وارد شده بگیرند؛ غرامت.۲. بدل.۳. [قدیمی] زیان.