کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ای ـ پرداخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آی
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) 'āy ۱. برای اظهار درد به کار میرود: آی سرم.۲. (حرف ندا) برای مخاطب ساختن به کار میرود: آی بچه! چه کار میکنی؟.۳. برای دعوت به کار میرود: آی بستنی.۴. برای بیان افسوس و حسرت به کار میرود: آی دریغ، آی دریغا.۵. برای هشدار به کار میرود...
-
ای واللـه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، شبه جمله) [عربی] [عامیانه] 'eyvallāh آری قسم به خدا؛ درست است؛ راست است.
-
اجاره ای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اجاره) [عربی. فارسی] 'ejāre'(y)i اجارهشده.
-
باسمه ای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به باسمه) [ترکی. فارسی] bāsme'i ۱. چاپی: تصویر باسمهای.۲. [مجاز] آنچه ظاهرش خوب و فریبا اما بیاصل و بیبنیاد باشد؛ ساختگی؛ قلابی.
-
غنچه ای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به غنچه) [مجاز] qonče'(y)i کوچک و زیبا: لبهای غنچهای.
-
پنبه ای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پنبه) pambe'(y)i ۱. از جنس پنبه.۲. به شکل پنبه.
-
ویتامین ای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: vitamine E] vitāmin'i ویتامین موجود در سبزیهای تازه و دانههای روغنی که کمبود آن باعث اختلال در دستگاه تناسلی، تغییر شکل عضله، یا غیرطبیعی شدن رگهای خونی میشود.
-
سرمه ای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به سرمه) ‹سرمهای› sorme'(y)i ۱. رنگ تیره مخلوط از سیاه و آبی.۲. (صفت نسبی) دارای چنین رنگی.
-
علی ای حال
فرهنگ فارسی عمید
(حرف، قید) [عربی: علیایِّحالٍ] 'alā'ayye(o)hāl بههر حال؛ بههر روی؛ درهر صورت.
-
جستوجو در متن
-
عمارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عمارة، جمع: عمارات] 'emārat ۱. بنا؛ ساختمان؛ بنای عالی: ◻︎ هرکه آمد عمارتی نو ساخت / رفت و منزل به دیگری پرداخت ـ وآن دگر پخت همچنین هوسی / واین عمارت به سر نبرد کسی (سعدی: ۵۲).۲. (اسم مصدر) [قدیمی] ساختن؛ آباد کردن.