کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
این لا و اون لا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی] [قدیمی] lā ۱. [مقابلِ نَعَم] نه؛ نا؛ نی.۲. (تصوف) نفی ماسویالله. Δ «لا» مٲخوذ از «لا اله الا الله» است.
-
لا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] lā تو و میان چیزی: لای کتاب، لای دیوار.〈 لابهلا: ‹لابرلا› [عامیانه] تودرتو؛ تابرتا.
-
حوقله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَوقلَة] [قدیمی] ho[w]qale گفتن «لا حول و لا قُوةَ الا بالله».
-
سه لا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) sel[l]ā آنچه دارای سه لا باشد.
-
رباعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [عربی: رباعیّ] robā'i ۱. آنچه از چهار جزء تشکیل شده باشد؛ چهارتایی.۲. (اسم) (ادبی) شعری متشکل از چهار مصراع که مصراع اول و دوم و چهارم آن همقافیه و بر وزن «لا حول و لا قوة الا بالله» باشد و ممکن است مصراع سوم آن نیز با دیگر مصراعها ه...
-
توی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tuy تو؛ درون؛ اندرون؛ لا؛ تا.
-
ته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tah تا؛ چین؛ لا.
-
مهلل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mohallel کسی که «لا اِلهَ اِلاَّ الله» بگوید.
-
توه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tuh تا؛ تاه؛ لا؛ پرده.〈 توهبرتوه: (قید، صفت) [قدیمی] لابهلا؛ لابرلا؛ تابرتا؛ توبهتو؛ پردهدرپرده.
-
تهلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: هَلیلَة] [قدیمی] tahlil ۱. تسبیح کردن.۲. «لا اله الا اللّه» گفتن.
-
یک لا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) yeklā ۱. پارچه یا جامۀ نازک.۲. [قدیمی] لباس بیآستر.۳. پارچۀ کمعرض.
-
اضراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ezrāb ۱. (ادبی) در بدیع، اعراض از ماقبل و توجه به مابعد با استعمال لفظ بل، مانندِ: ای میوۀ دل من لا بل دل / وی آرزوی جانم لا بل جان، و مانندِ این بیت: عارضش باغی دهانش غنچهای / بل بهشتی در میانش کوثری.۲. [قدیمی] اقامت کردن؛ مق...
-
شغار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šeqār در دورۀ جاهلیت، نوعی نکاح که در آن مردی دختر یا خواهر خود را به مرد دیگر به زنی میداد به شرط آنکه او نیز دختر یا خواهر خود را بدون مهر و کابین به وی بدهد. Δ این امر را پیغمبر اسلام نهی کرد و فرمود: لا شغار فی الاسل...
-
لاحول
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: لاحَوْل، مخففِ لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاالله العلیّ العَظیم (= نیست نیرو و توانایی مگر خداوند بزرگ را)] lāho[w]l عبارتی که هنگام ترس، فرار، تعجب، یا پس از سجده، در صورت ارتکاب اشتباه، بیان میشود: ◻︎ مگوی انده خویش با دشمنا...
-
تشهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašahhod ۱. طلب گواهی کردن؛ شاهد خواستن.۲. کلمۀ شهادت (اشهد ان لا اله الا اللّه) گفتن.۳. گفتن شهادتین در نماز پس از دو سجدۀ رکعت دوم و رکعت آخر.