کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایلچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایلچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] 'ilči ۱. [منسوخ] سفیر؛ فرستادۀ مخصوص.۲. [قدیمی] دورۀ ایلخانان و صفویه و قاجاریه، مٲموری که برای انجام دادن امور دیوانی سفر میکرد.
-
جستوجو در متن
-
سفیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُفَراء] safir ۱. (سیاسی) شخصی که به نمایندگی از جانب یک دولت در پایتخت دولت دیگر اقامت دارد؛ ایلچی.۲. اصلاحکننده میان دو قوم؛ میانجی.〈 سفیرکبیر: (سیاسی) نمایندۀ عالی سیاسی یک دولت در کشور دیگر که کارهای سفارتخانه را در آن ک...