کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایستادگی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مقاومت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقاوَمة] moqāvemat ۱. ایستادگی کردن.۲. با کسی در امری برابری کردن.۳. ضدیت کردن.
-
اصرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esrār ابرام و پافشاری کردن در کاری؛ پیوسته دنبال کاری رفتن؛ در امری پایداری کردن؛ ایستادگی و ثبات بر کاری.〈 اصرار ورزیدن: (مصدر لازم) اصرار کردن؛ اصرار داشتن؛ ایستادگی و پافشاری کردن در امری.
-
اعتراض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'terāz ۱. منع کردن؛ بازداشتن.۲. پیش آمدن و روبهروی کسی ایستادگی کردن.۳. عیب گرفتن؛ خرده گرفتن؛ ایراد گرفتن؛ نکتهگیری.۴. (ادبی) در بدیع، آوردن جملۀ معترضه در بین کلام برای افادۀ معنی خاص.
-
استقامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استقامة] 'esteqāmat ۱. ایستادگی کردن؛ ایستادگی؛ پایداری.۲. سلامت؛ تندرستی.۳. راستی؛ درستی.۴. ثبات؛ استواری.۵. (صفت) (ورزش) ویژگی هریک از مسابقاتی که دارای زمان یا مسیر طولانی هستند: دوِ استقامت، شنای استقامت، اسکی استقامت.۶. (نج...
-
پا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pād] ‹پای› pā ۱. عضوی از بدن انسان و حیوان که با آن راه میرود.۲. قسمت زیرین این عضو در انسان، از مچ تا سرانگشتان: ◻︎ ای تو را خاری به پا نشکسته کی دانی که چیست؟ / جان شیرانی که شمشیر بلا بر سر خورند (امیرخسرو: ۳۱۹).۳. [مجاز] قسمت زیرین...