کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی ēstātan، مقابلِ نشستن] ‹استادن، ستادن، ایستیدن› 'istādan ۱. سرپا بودن.۲. برپا شدن؛ برخاستن.۳. درنگ کردن؛ توقف کردن.۴. [مجاز] مقاومت کردن.۵. اقامت کردن.۶. شدن.
-
جستوجو در متن
-
استادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'estādan = ایستادن
-
ایستیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'istidan = ایستادن
-
وقوف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] voquf آگاهی؛ ایستادن.
-
لنگرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی. فارسی] langargāh جای لنگر انداختن و ایستادن کشتی.
-
موقف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوقف، جمع: مواقف] [قدیمی] mo[w]qef محل وقوف؛ جای ایستادن؛ ایستگاه.
-
رکود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] rokud ۱. آرام گرفتن؛ ساکن شدن؛ برجای بودن؛ ایستادن مثل ایستادن آب یا باد.۲. بازایستادن.
-
تکافو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تکافؤ] takāfu ۱. با هم برابر شدن؛ برابر ایستادن؛ مساوی شدن.۲. بس شدن.
-
ایستگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'istgāh ۱. جای ایستادن.۲. محل توقف وسایل نقلیه.
-
بازایستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹بازاستادن› bāz[']istādan ۱. ایستادن؛ توقف کردن؛ برجا ماندن.۲. خودداری کردن.
-
باشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāšidan ۱. بودن.۲. ماندن.۳. ایستادن.۴. اقامت داشتن.
-
مثول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] mosul ۱. به خدمت ایستادن.۲. به حضور آمدن.
-
دیدگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دیدهگاه، دیدهگه، دیدگه› didgāh ۱. جای نشستن یا ایستادن دیدبان؛ جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند.۲. چشمانداز؛ منظره.
-
فال گوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] fālguš ایستادن در جایی و پنهانی گوش کردن به حرفهای دیگران برای تفٲل زدن به آنها، بهویژه در شب چهارشنبهسوری.