کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ایالة، جمع: ایالات] 'e(a,i)yālat ۱. (جغرافیا) هریک از بخشهای بزرگ عضو یک فدراسیون که تشکیل یک کشور واحد را میدهند.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] فرمانروایی کردن.
-
جستوجو در متن
-
ایالات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ایالَت] (جغرافیا) 'e(a,i)yālāt = ایالت
-
کشور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kišvar] ‹کشخور› kešvar سرزمینی پهناور شامل چند استان یا ایالت که مردم آن مطیع یک دولت باشند؛ اقلیم؛ مملکت.
-
پرگنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پرکنه› [قدیمی] pargane ۱. ناحیه.۲. ایالت؛ استان.۳. قسمتی از کشور.
-
شامپانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: champagne] ‹شامپاین› šāmpāni نوعی شراب پرجوش که از بهترین اقسام انگور میسازند. Δ وجه تسمیۀ آن ایالت شامپانی فرانسه است.
-
فدراسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fédération] fed[e]rās[i]yon ۱. (ورزش) سازمان یا انجمنی که برای اداره کردن رشتهای ورزشی تشکیل شود.۲. اتحادیهای از سندیکاهای کارگری.۳. (سیاسی) اتحادیهای از چند ایالت که بهصورت یک کشور اداره میشود.
-
سنجق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، جمع: سناجِق] [قدیمی] sanjaq ۱. عَلَم؛ پرچم؛ بیرق؛ لوا: ◻︎ وآن سنجق صدهزار نصرت / بر موکب نوبهار آمد (مولوی۱: ۲۸۳).۲. در تقسیمات سابق مملکت عثمانی، قسمتی از یک ولایت یا ایالت: ◻︎ چو بر بُراق سعادت کنون سوار شدم / به سوی سنجق سلطان کامیار ...