کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکسیژن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکسیژن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: oxygène] (شیمی) 'oksižen گازی بیرنگ، بیبو، و بیطعم که تقریباً یکپنجم حجم هوا را تشکیل میدهد و برای تنفس موجودات زنده ضروری است. در جوشکاری، طب، و صنعت به کار میرود و با همۀ عنصرهای شیمیایی جز گازهای نجیب ترکیب میشود.
-
جستوجو در متن
-
اکسیژنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: oxygéné] (شیمی) 'oksižene اکسیژندار.
-
اکسیژناسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم اسم مصدر) [فرانسوی: oxygénation] (شیمی) 'oksiženāsiyon عمل ترکیب مادهای با اکسیژن.
-
پروکسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: peroxyde] (شیمی) peroksid اکسیدی که بیشتر از مقدار طبیعی اکسیژن دارد.
-
اکسیژنوتراپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: oxygénothérapie] (پزشکی) 'oksiženoterāpi استفاده از اکسیژن با غلظتی بیش از اندزۀ موجود در هوا بهصورت ماسک؛ چادر اکسیژن، یا اسپری برای تسکین دردهای ناشی از بیماریهای تنفسی قلبی، یا خونی.
-
اکسیداسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: oxydation] (شیمی) 'oksidāsiyon تهیۀ اکسید از یک ماده با افزودن اکسیژن به آن.
-
کربنیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carbonique] [قدیمی] karbonik انیدریدی که نتیجۀ احتراق کربن با اکسیژن است.
-
دی اکسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dioxyde] (شیمی) di'[y]oksid ترکیب دو اتم اکسیژن با یک فلز یا شبه فلز.
-
هوازی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) havāzi موجودی که برای زنده ماندن احتیاج به اکسیژن هوا دارد.
-
آب شش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ābšoš عضو اصلی تنفس ماهیان که بهوسیلۀ آن اکسیژن موجود در آب را جذب میکنند؛ برانشی.
-
الکترولیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: électrolyse] (شیمی) 'elect[e(o)]roliz عمل تجزیۀ مادۀ شیمیایی بهوسیلۀ جریان الکتریسیته، مانندِ تجزیه کردن آب به اکسیژن و هیدروژن.
-
برانشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: branchie] (زیستشناسی) berānši عضو اصلی تنفس ماهی که بهوسیلۀ آن اکسیژن موجود در آب را جذب میکند؛ آبشش.
-
اسیدپیکریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide picrique] (شیمی) 'asidpikrik مادهای متبلور، زردرنگ، بسیارتلخ، مرکب از کربن، هیدروژن، اکسیژن، و نیتروژن که برای ساختن مواد منفجره، رنگرزی، و دارو به کار میرود.
-
آلدئید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: aldéhyde] ‹آلدهید› (شیمی) 'ālde'id گروه ترکیبات آلی اکسیژندار که از اکسید کردن الکل به دست میآید و در تهیه رزینهای مخصوص به کار میرود.