کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اول شخص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اشخاص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شخص] 'ašxās = شخص
-
ملک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: املاک] melk آنچه در قبضه و تصرف شخص باشد؛ زمین یا چیز دیگر که مال شخص باشد.
-
شخص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشخاص و شُخُوص] šaxs ۱. سیاهی انسان که از دور دیده شود.۲. آدمی؛ انسان.۳. خود (برای تٲکید): شخص شما.۴. (حقوق) آنکه دارای حق و وظیفه است: شخص حقیقی.۵. [قدیمی] بدن انسان؛ کالبد مردم؛ تن.〈 شخص اول مملکت: [مجاز] ارجمندترین و گرامی...
-
بایکوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: boycott] bāykot تصمیم دستهجمعی چند شخص، شرکت، یا کشور برای قطع روابط خود با یک شخص، شرکت، یا کشور برای ابراز عدم رضایت از عملکرد وی؛ تحریم.
-
ماموریت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: مٲموریّة] ma'muriy[y]at ۱. شغل یا وظیفهای که از جانب شخص یا سازمانی بر عهدۀ شخص گذاشته میشود.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] فرمانبردای؛ فرمانبردار بودن.
-
محمدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محمَدة، جمع: محامد] [قدیمی] mahme(a)dat ۱. ستودن؛ ستایش.۲. (اسم) آنچه شخص را به آن بستایند؛ آنچه موجب ستودن شخص بشود؛ خصلت نیکو.
-
ژست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: geste] žest ۱. وضع بدن و حرکات اندام شخص.۲. [مجاز] حرکت و رفتاری که شخص با آن مقصود و احساس خود را بیان میکند.
-
شخصی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به شخص) [عربی. فارسی] šaxsi ۱. ویژگی آنچه متعلق به خود شخص باشد.۲. خصوصی.۳. [مقابلِ نظامی] غیرنظامی.
-
السن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'alsan زبانآور؛ فصیح؛ شخص فصیح و بلیغ.
-
قیافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قیافَة] qiyāfe صورت، هیکل، و اندام شخص.
-
کله گنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] kallegonade شخص مقتدر و بانفوذ.
-
کی
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: kē] ki چه کسی؟؛ کدام شخص؟.
-
مخاصم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moxāsem ویژگی شخص خصومتکننده؛ دشمنیکننده.
-
مخالص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moxāles شخص خالص و بیریا در دوستی.
-
خدابیامرز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] xodābiyāmorz دربارۀ شخص مرده میگویند؛ مرحوم؛ شادروان.