کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اولیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: perte] port ضایعات مادۀ اولیه در جریان تولید.
-
خواربار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xārbār مواد اولیه برای تهیۀ خوراک انسان.
-
معده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معدَة] (زیستشناسی) me'de عضوی کیسهمانند در بدن که غذا در آن انبار و مراحل اولیه هضم انجام میشود.
-
مواد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: موادّ، جمعِ مادَّة] mavād[d] = مادّه〈 مواد اولیه: هر نوع مادۀ خامی که برای تهیۀ چیزی به کار میرود.
-
اتیلن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: éthylène] (شیمی) 'etilen گازی بیرنگ، با بوی زننده، قابل اشتعال، و دارای شعلۀ بسیار که از تقطیر مواد آلی خصوصاً چربیها بهدست میآید و مادۀ اولیه در تهیۀ بسیاری از پلاستیکهاست.
-
شیمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chimie] šimi علمی که در خواص مواد، تجزیهوترکیب، و اثر آنها در یکدیگر بحث میکند.〈 شیمی آلی: (شیمی) قسمتی از شیمی که دربارۀ کربن یعنی درمورد مواد اولیۀ حیوانی و گیاهی بحث میکند؛ شیمی کربن.
-
انسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ensān ۱. (زیستشناسی) جانداری از راستۀ پستانداران با ده انگشت کارساز، که روی دو پا راه میرود و به سبب داشتن مغز پیشرفته قادر به تکلم و تفکر است.۲. شخص؛ فرد.۳. (صفت) خوب و پایبند به اصول اخلاقی.۴. هفتادوششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، ...
-
مادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mātar] ‹مام، ماما، مار› mādar ۱. انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند.۲. (صفت) [مجاز] اصلی؛ اولیه: دانشگاه مادر.۳. (صفت) [مجاز] برانگیزنده؛ باعث.۴. [قدیمی، مجاز] زمین؛ خاک: ◻︎ جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپرد (رودکی: ۴۹۶).۵...
-
فرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: frōt، مقابلِ بالا] forud ۱. به زمین نشستن هواپیما.۲. (قید) پایین.۳. (اسم) (موسیقی) الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز.۴. (اسم) [قدیمی] نشیب؛ سرازیری.۵. (اسم) [قدیمی] بخش زیرین جایی.۶...
-
از
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) 'az ۱. نشاندهندۀ ابتدای مکان: ◻︎ از دور به دیدار تو اندرنگرستم / مجروح شد آن چهرۀ پرحسن و ملالت (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۳)، از تهران تا اصفهان.۲. نشاندهندۀ ابتدای زمان: ◻︎ من از آن روز که در بند توام آزادم / پادشاهم که به دست تو...