کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اورنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اورنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اورند، آورند، افرند، افرنگ› [قدیمی] 'o[w]rang ۱. عقل و دانش.۲. سریر؛ تخت پادشاهی.۳. [مجاز] فروشکوه و زیبایی؛ جاه و جلال: ◻︎ جهان خیره ماند ز فرهنگ او / از آن برز و بالا و اورنگ او (عنصری: ۳۶۱).
-
واژههای مشابه
-
هفت اورنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هفتورنگ› (نجوم) [قدیمی] haft[']o[w]rang بناتالنّعش؛ هفتبرادران: ◻︎ تا براین هفتفلک سیر کند هفتاختر / همچنین تا که پدیدار بُوَد هفتاورنگ (فرخی: ۲۰۶).〈 هفتاورنگ کهین: (نجوم) [قدیمی] دبّ اصغر.〈 هفتاورنگ مهین: (نجوم) [قدیمی] د...
-
جستوجو در متن
-
هفتورنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نجوم) [قدیمی] hafto[w]rang = هفتاورنگ
-
پات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاد› pāt اورنگ؛ تخت.
-
پاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پات› [قدیمی] pād تخت؛ اورنگ.
-
غراورنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qar[']o[w]rang تخت بزرگ؛ اورنگ بزرگ.
-
هفت برادران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نجوم) haftbarādarān بناتالنّعش؛ هفتاورنگ؛ هفتبرارو.
-
سریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسِرَّه و سُرُر] [قدیمی] sarir تخت پادشاهی؛ اورنگ.
-
سرینگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] soringāh ۱. جای نشستن؛ نشستنگاه؛ تخت؛ اورنگ.۲. ران و کفل.
-
اورنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به اورنگ) (موسیقی) [قدیمی] 'o[w]rangi از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴: ۱۷۹).
-
ناقوسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ناقوس، اسم) [معرب. فارسی] (موسیقی) [قدیمی] nāqusi از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴: ۱۷۹).
-
هفت آبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] haft[']ābā هفتآسمان یا سیارات هفتگانه؛ هفتاورنگ؛ هفتایوان؛ هفتبام؛ هفتبنا؛ هفتبنیان؛ هفتپرگار؛ هفتپوست؛ هفتخضرا؛ هفتسقف؛ هفتطارم؛ هفتطبق.
-
بنات النعش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بناتُنعشٍ (= دختران تابوت)] (نجوم) banātonna'š دو صورت فلکی در نیمکرۀ شمالی، شامل بناتالنعش صغرا و بناتالنعش کبرا؛ هفتبرادران؛ هفتبرارو؛ هفتاورنگ؛ هفتورنگ.〈 بناتالنعش صغرا: (نجوم) صورتی فلکی در نیمکرۀ شمالی در دنبالۀ بنات...